Wednesday, December 5, 2007

سلام
به دلیل مشکلاتی که با این بلاگر داشتم تصمیم گرفتم برم بلاگفا. به نظرم اونجا برای کاربرای ایرانی بهتره.
آدرس جدید وبلاگم:
تشریف بیارید. قدمتون روی چشم.

Wednesday, November 14, 2007

DAVID LYNCH

زندگینامه دیوید لینچ به طور مختصر
تاریخ تولد : 20 ژانویه 1946
قد : 1.8 متر
در شهری کوچک در ایالات متحده به دنیا آمد .در دوران کودکی اش بخاطر تحقیقات علمی پدرش مدام از ایالتی به ایالت دیگر در حال نقل و انتقال بودند. در مدارس هنری مختلفی به تحصیل پرداخت ، ازدواج نمود ، صاحب فرزندی شد بنام جنیفر چمبر لینچ .تحصیل در مدارس هنر به همراه زندگی خشنی که وی در فیلادلفیا تجربه آنرا داشته است منجر به پدید آمدن فیلمی بنام کله پاک کن (1997) شد. فیلمی که وی کار بر روی آنرا با وسواسی بسیار زیاد از اوایل 1970 شروع کرد. پس از آن با ساخت فیلم مرد فیل نما (1980) موفقیتهای مالی نسبتا خوبی بدست آورد که همین امر منجر به ساخت فیلم تل ماسه (1984) شد. اما لینچ با ساخت مخمل آبی ( 1986) آنچنان موقعیت مالی خوبی بدست آورد که توانست تمام دیون ملکی خود را بازخرید نماید. متعاقبا در سال 1990 توانست بزرگترین جایزه فستیوال فیلم کن را با فیلم دیوانه در قلب ( از ته دل وحشی) از آن خود نماید. ساخته بعدی لینچ یک سریال تلویزیونی با عنوان توین پیکز (1990) بود. اما اکثر طرفداران لینچ فیلمهای بزرگراه گمشده (1997) و جاده مالهالند (2001) را شاهکارهای این استاد بزرگ سینما می دانند. آخرین فیلم لینچ امپراطوری درون ( اینلند ایمپایر) می باشد که در سال 2006 ساخته شد و در پستهای قبل توضیح مختصری در مورد آن داده شد.در همین سال شیر طلایی جشنواره ونیز برای یک عمر فعالیت هنری به وی اعطا شد
لینچ سه بار ازدواج کرد . سال 1967 با پگی لینچ . سال 1977 با ماری فیسک – سال 2006 ماری اسوینی (دود از کنده بلند می شه).لینچ علاوه بر فیلمسازی در مجسمه سازی و نقاشی نیز آثاری دارد.



Tuesday, November 13, 2007

PULP FICTION

معرفی فیلم داستانهای عامه پسند - قصه های عامه پسند-
نویسنده و کارگردان :کوئنتین تارانتینو
محصول سال 1994 آمریکا
ژانر : جنایی و درام
بازیگران :تیم راث - جان تراولتا - اماندا پلامر - ساموئل جکسون - وینگ رامز - پیتر گرین - یوما دورمن
مدت :154 دقیقه
داستانهای عامه پسند فیلمی است به کارگردانی تارانتینو کارگردان مشهور سینما که در سال 1994 به نمایش در آمد. این فیلم پنجمین فیلم برتر سینما معرفی شده است - و در واقع از بهترین فیلمهای جهان می باشد












Monday, November 12, 2007

NICOLE KIDMAN

نیکول ماری کیدمن، متولد 20 ژوئن 1967 بازیگر استرالیایی و برنده جایزه اسکار ، که به خوانندگی نیز پرداخته‌ است. پدر او یک ایرلندی و مادرش یک اسکاتلندی بود، که هردو در استرالیا به دنیا آمده بودند. ولی خود نیکول در هونولولو هاوایی (ایالات متحده) متولد شده‌ است و به همین دلیل دارای هردو ملیت آمریکایی و استرالیایی می‌باشد. پدرش «آنتونی» متخصص شیمی بالینی بود و مادرش "جانلاً آموزشیار پرزستار بود.در سال ۱۹۹۳ میلادی یعنی زمانیکه نیکول 6 سال داشت، آنها به واشنگتن دی.سی جهت ادامه تحقیقات پدر نیکول درباره سرطان سینه سفر کردند که نیکول در انجا اولین نقش خود را در جشن کریسمس تجربه کرد او در زندگی خود دو بار دست به ازدواج زده‌ است که یکی از آنها با تام کروز در سال ۱۹۹۰ بود و در سال ۲۰۰۱ کار آنها به طلاق کشیده شد در این بین آنها دو فرزند به نامهای ایزابلا جین (۱۹۹۲) و کانرآنتونی (۱۹۹۵) را به فرزند خواندگی قبول کردند. و دیگر ازدواج وی با کیث اوربان در ۲۵ ژوئن سال ۲۰۰۶ است.
برخی از کارهای نیکول کیدمن :
گروه سارقین بی ‌ام‌ اکس (۱۹۸۳)
برندگان (۱۹۸۵)
ویتنام (۱۹۸۷)
یک استرالیایی در رم (۱۹۸۷)
زندگی من (۱۹۹۳)
بتمن برای همیشه (۱۹۹۵)
تصویر یک بانو (۱۹۹۶)
چشمان کاملا بسته (۱۹۹۹)
مولَن روژ! (۲۰۰۱)
دیگران (۲۰۰۱)
دختر جشن تولد (۲۰۰۱)
ساعت‌ها (۲۰۰۲)
داگویل (۲۰۰۳)
کوهستان سرد (۲۰۰۳)
تولد (۲۰۰۴)
مترجم (۲۰۰۵)
افسون‌شده (۲۰۰۵)
پاهای شاد (البته به عنوان دوبلر) (۲۰۰۶)
خز (۲۰۰۶)

برخی از جوایز:
اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم ساعت‌ها (۲۰۰۲)
خرس نقره‌ای بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره برلین برای فیلم
ساعت‌ها (۲۰۰۳)
جایزه بهترین نقش اول زن در جشنواره فیلم انگلستان برای فیلم
ساعت‌ها
(۲۰۰۳)
منبع : ویکی پدیا

چند عکس از نیکول کیدمن







Sunday, November 11, 2007

SHAWSHANK REDEMPTION

معرفی فیلم رستگاری از شاوشنگ
کارگردان : فرانک دارابونت
بازیگران: تیم رابینز ، مورگان فریمن ، باب گانتن ، کلانسی براون
محصول سال 1994
مدت : 175 دقیقه
بودجه : 25 میلیون دلار
رستگاری از شاوشانگ فیلمی است به کارگردانی فرانک دارابونت و محصول سال ۱۹۹۴ شرکت امریکایی کلمبیا پیکچرز است که بر اساس رمانی از استفن کینگ ساخته شده ‌است و در آن تیم رابینز در نقش اندی دوفرین و مورگان فریمن در نقش الیس «رد» ردینگ بازی می‌کنند.این فیلم در نظرسنجی (IMDB) توسط کاربران به عنوان بهترین فیلمی که تاکنون ساخته شده‌ انتخاب شده ‌است
بر اساس 250 فیلم برتر IMDB ، همیشه این فیلم یکی از دو فیلمی است که امتیاز ۹٫۱ را از ۱۰ آورده ‌است (دیگری فیلم پدر خوانده است
در مراسم جایزه اسکار 1994 این فیلم نامزد هفت اسکار شد (بهترین فیلم , بهترین بازیگر –مورگان فریمن , بهترین فیلمنامه , بهترین فیلمبرداری, بهترین ویرایش فیلم , بهترین موسیقی فیلم , و بهترین صدابرداری) اما نتوانست حتی یکی از آنها را به دست آورد
داستان رستگاری شاوشنگ در سال 1964 اتفاق می‌افتد و درباره یک بانکدار به نام اندی دفرسن (تیم رابینز) است که اشتباهاً به جرم قتل همسرش به حبس ابد در زندان ایالتی شاوشنگ محکوم می‌شود. او در زندان با فضایی پر خشونت و رشوه خواری مواجه می‌شود. در این خلال با زندانی سابقه داری به نام رد (مورگان فریمن) که به کار قاچاق کالا از بیرون به داخل زندان مشغول است، طرح دوستی می ریزد و ... . اگه این فیلم رو تماشا نگردید مطمئن باشید ارزش دیدن داره

Saturday, November 10, 2007

AL PACINO




آلفردو جیمز پاچینو در نیویورک دیده به جهان گشود و پدرش سالواتور پاچینو (زاده شهر کورلئونه) کارمند شرکت بیمه و مادرش رز پاچینو (دارای تبار امریکایی-ایتالیایی) خانه‌دار بود. والدین او هنگامی که او بچه بود از هم جدا شدند. پدربزرگ و مادربزرگ او در اصل اهل سیسیلی بودند.
وی در دوران جوانی و در حالی که بیش از ۲۲ سال از بهار زندگی‌اش نمی‌گذشت مادرش را از دست داد. پاچینو پیش از مرگ مادرش، زندگی چندان لذت بخشی را پشت سر نگذاشته بود و چون والدینش خیلی زود از هم جدا شده بودند، مجبور شد به همراه مادرش به خانه پدربزرگش نقل مکان کرده و در آن‌جا اقامت کند.
ورود او به عرصهٔ
بازیگری را باید سال ۱۹۶۹ دانست. پاچینو در این سال در فیلم ناتالی و من بازی کرد و دو سال پس از آن نیز ایفای نقشی در وحشت در نیلی پارک را پذیرفت. اما بازی در این دو فیلم هرگز او را راضی نکرد تا اینکه فرانسیس فورد کاپولا تصمیم به ساخت یکی از شاهکارهای تاریخ سینما یعنی فیلم پدرخوانده گرفت و نقش «مایکل کورلئونه» به او واگذار شد. رابرت ردفورد و جک نیکلسون و جمعی دیگر از بازیگران معروف سینما مورد آزمایش قرار گرفتند. اما کاپولا فقط پاچینو را انتخاب کرد. پاچینو برای این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد که به آن نرسید.
در سال
۱۹۷۳ او در فیلم‌های مترسک و سرپیکو بازی کرد. در مترسک نقش آدمی سرگشته را داشت که در پی هویت خویش است و در سرپیکو نیز یک پاچینوی تمام عیار بود. وی در این فیلم نقش فرانک سرپیکو افسر پلیسی را بازی کرد که فساد افسران مافوق خود را افشا می‌کند. پاچینو در همان سال بار دیگر نامزد دریافت اسکار شد اما باز هم این جایزه نصیبش نشد. اما منتقدان، جایزهٔ گلدن گلاب را به سبب بازی در سرپیکو به وی اهدا کردند.
از دیگر بازی‌های چشمگیر پاچینو می‌توان به حضورش در فیلم‌های
پدرخوانده ۲ (۱۹۷۴)، بعد از ظهر سگی(۱۹۷۵) و عدالت برای همه(۱۹۷۹)» اشاره کرد. پاچینو برای بازی در همه این فیلم‌ها نامزد اسکار شد ولی مورد بی مهری اعضای اسکار قرار گرفت. او می‌گوید: «من برای اسکار بازی نمی‌کنم، چون بازیگری عشق من است، عشقی که هرگز نمی‌توانم رهایش کنم».
او برای بازی در فیلمهایی چون
کرامر علیه کرامر(۱۹۷۹)، اینک آخرالزمان، متولد چهارم جولای(۱۹۸۹) برای بازی دعوت شد ولی او قبول نکرد.هنگامی که کاپولا برای فیلم اینک آخرالزمان او را دعوت کرد، پاچینو در یک جمله پاسخ منفی به او داد: «من با تو به جنگ نخواهم آمد».
دههٔ ۹۰ را برای باید دههٔ نوینی برای پاچینو دانست،زیرا او که پس از بازی در فیلم
انقلاب (۱۹۸۵) مبتلا به ذات الریه شده و مدت چهار سال نیز از عالم سینما دور مانده بود، در فیلم دریای عشق (۱۹۸۹) بار دیگر خوش درخشید.از فیلم‌های معروف او در این دهه می‌توان به دیک تریسی، پدرخوانده ۳(۱۹۹۰)، فرانکی و جانی(۱۹۹۱)، گلن گری گلنراس(۱۹۹۲)، راه کارلیتو(۱۹۹۳)، التهاب(۱۹۹۵)، تالار شهر(۱۹۹۶)، وکیل مدافع شیطان، دنی براسکو(۱۹۹۷) و خودی (فیلم)(۱۹۹۸) اشاره کرد.اما برترین فیلم او در این دهه، بوی خوش زن در سال ۱۹۹۲ می‌باشد که جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورد.او در این فیلم ایفاگر نقش مرد نابینایی بود که عشق به همنوع را به بهترین شکل ممکن بیان می‌کند. علاوه بر جایزهٔ اسکار، جایزه گلدن گلاب نیز برای این فیلم از سوی منتقدان، به او اعطا شد.زمانی که نقش شیطان در فیلم وکیل مدافع شیطان (۱۹۹۷) را ایفا کرد، همه بزرگان، نامداران و تماشاگران سینما و مردم عادی او را نابغه خواندند.
در سال ۱۹۹۶ از سوی انجمن
گوتام جایزه ویژهٔ یک عمر فعالیت هنری نصیبش شد و پش از آن نیز از سوی فستیوال بین المللی فیلم سن سباستین اسپانیا، جایزه مشابهی به او اهدا شد. او در سال ۲۰۰۲ در فیلم بی خوابی نقش یک کاراگاه را بازی کرد که در تعقیب یک قاتل حرفه‌ای است. تاجر ونیزی (۲۰۰۴) را باید بهترین فیلم او از سال ۲۰۰۰ به بعد دانست.
کمتر بازیگری در سینمای جهان می‌توان سراغ گرفت که نظیر پاچینو قدرت بازی با چشم را داشته باشد. چشمان پاچینو قدرت صحبت کردن با مخاطب را دارد و می‌توان برق خاصی را در دیدگان وی احساس کرد. این یکی از امتیازات منحصر به فرد او است و فیلم
پدرخوانده ۲ اوج بازی وی با چشمهایش به شمار می‌رود. قدرت و تاثیر نگاه او صحنه‌های جاودانه‌ای را در تاریخ سینمای جهان خلق کرده است.به‌عنوان مثال بازی استثنایی او در سکانس مرگ سولاتسو و پلیس خیانت کار(پدر خوانده۱) استعداد بی نظیرش را به نمایش می‌گذارد.
پاچینو در بازیگری دارای سبک ویژه‌ای است و به واقع سرشار از استعداد است و به خوبی می‌تواند ایفاگر هر نقشی باشد. نکتهٔ برجسته در بیشتر بازیهای او این است که مخاطب را با خود همراه می‌سازد. فرانسیس فورد کاپولا درباره او می‌گوید: «اگر
کارگردان نمی‌شدم دوست داشتم یک پاچینو بودم». صدای گرم و دلنشین او در بازی به پاچینو کمک فراوانی می‌کند، گویی اعضای بدنش همه هنگام بازی واقعاً بازیگر هستند.
در میان ستاره‌های
هالیوود، بازیگران انگشت شماری چون مارلون براندو را می‌توان یافت که صدایی مانند او داشته باشند. پاچینو تاکنون ازدواج نکرده‌است اما دارای سه فرزند است كه یکی از آنان دختریی به نام جولی ماریاست (متولد ۱۹۸۸) که در پی رابطهٔ چندین ساله‌اش با مربی بازیگری آموزشگاه لی استراسبرگ، جن ترنت به دنیا آمد و دو فرزند دیگرش دوقلوهایی با نام‌های انتون و اوليويا هستند (متولد۲۰۰۱) كه آن‌ها نيز ثمرهٔ رابطه ناموفقش با بورلی دی آنجلو بودند.
بعد بازی پاچینو با
کولین فرول در فیلم ریکرئوت كه منجر به رابطهٔ دوستانه با کولین شد ، ال اعتراف کرد که فرول یکی از استعدادهای نسل جديد هالیوود است .
آل پاچینو در زندگی شخصی خود چیزی برای مخفی کردن ندارد و شاید به همین دلیل نزد مطبوعات و روزنامه‌نگاران از محبوبیت ویژه‌ای برخوردار است. او انسانی وارسته و درستکار است که همواره تلاش دارد به همنوعان خود،آن هم به هر شکل ممکن کمک نماید و همین موضوع سبب شده تا وی دوست‌داشتنی باشد.
فیلم ها:
·
ناتالی و من
·
وحشت در نیلی پارک
·
عدالت برای همه
·
مترسک
·
پدرخوانده
·
پدرخوانده ۲
·
پدرخوانده ۳
·
انقلاب
·
دیک تریسی
·
گلن گری گلنراس
·
راه کارلیتو
·
التهاب
·
تالار شهر
·
دنی براسکو
·
خودی (فیلم)
·
دنی براسکو
·
صورت‌زخمی
·
خودی
·
بوی خوش زن
·
سرپیکو
·
مخمصه
·
روش کارلیتو
·
وکیل مدافع شیطان
·
بعدازظهر سگی
·
کافه چینی
·
بی‌خوابی
·
اسلم وان
·
مردمی که میشناسم
·
گیگلی
·
تازه سرباز
·
فرشتگان در آمریکا
·
تاجر ونیزی (فیلم، ۲۰۰۴)
·
دو نفر برای پول
·
۸۸ دقیقه
·
مشعل
·
فرانکی و جانی
جوایز :
· ۱۹۷۲ - نامزد
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد - پدرخوانده
· ۱۹۷۳ - نامزد
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد - سرپیکو
· ۱۹۷۴ - نامزد
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد - پدرخوانده ۲
· ۱۹۷۵ - نامزد
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد - بعدازظهر سگی
· ۱۹۷۹ - نامزد
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد - عدالت برای همه
· ۱۹۹۰ - نامزد
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد - دیک تریسی
· ۱۹۹۲ - نامزد
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد - گلن گری گلنراس
· ۱۹۹۲ - برنده
جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد - بوی خوش زن
· ۱۹۷۵ - برنده جایزه British Academy بهترین بازیگر نقش اول مرد - بعدازظهر سگی.
· ۱۹۷۵ - برنده جایزه British Academy بهترین بازیگر نقش اول مرد - پدرخوانده ۲.
· ۲۰۰۳ - برنده جایزه Golden Globe بهترین بازیگر نقش اول مرد - فرشتگان در امریکا.
· ۱۹۹۲ - برنده جایزه Golden Globe بهترین بازیگر نقش اول مرد - بوی خوش زن.
· ۱۹۷۳ - برنده جایزه Golden Globe بهترین بازیگر نقش اول مرد - سرپیکو.


منبع : ویکی پدیا

Angelina jolie

آنجلینا جولی (۴ ژوئن) ۱۹۷۵، لس آنجلس

بازیگر و مدل آمریکایی و «سفیر حسن نیت» سازمان ملل متحد در امور پناهندگان است.
آنجلینا هنگامی که یک سال داشت پدرش
جان ویت و مادرش مارچلینا برت رانر (مدل وبازیگر) از یکدیگر جدا شدند.
او فعالیت به عنوان مدل را از دوازده سالگی شروع کرد و در شهرهایی مثل
لندن و لس آنجلس مدل مشهوری شد. او در جوانی در کلیپهای خوانندگانی چون رواین استون، میت لوف، لنی کراویز، انتولینو وندیتیو بازی کرد. اولین نقش سینمایی وی در فیلم «هکرها» بود که داستان پنج دانش‌آموز هکر را روایت می‌کند
آنجلینا جولی از سال ۲۰۰۱ از سوی
کمیسریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان به عنوان سفیر حسن نیت تعیین شده و با مسافرت به نقاط دورافتاده جهان به فعالیت در زمینه حفظ حقوق آورارگان و پناهندگان مشغول است.
همسر اول وی
جان لی میلر است که در سال ۱۹۹۶ با او ازدواج کرد و در سال ۱۹۹۹ از وی جدا شد. همسر دوم او بیلی باب تورنتون است که در مه ۲۰۰۰ با هم ازدواج کردند, ولی سرانجام بعد از ۳ سال ازدواجشان به جدایی انجامید.
پس از بازی در فیلم
آقا و خانم اسمیت، او و برد پیت وارد یک دوستی عاشقانه و سرانجام در سال ۲۰۰۶ صاحب دختری به نام شیلو شدند که به خاطر باورهایشان در مورد پایان دادن به فقر و بدبختی مردم آفریقا تصمیم به تولد بچه‌شان در کشور فقیر و آفریقایی نامیبیا کردند.
آنجلینا جولی همچنین یک پسربچه
یتیم کامبوجیایی به نام مدوکس و یک دختر یتیم افریقایی به نام زهرا را به فرزندی قبول کرده است و با آنها زندگی می‌کند.


فیلم ها




یک قلب قدرتمند )2007) (A Mighty Heart)
فهماندن نقشه )۲۰۰۶) (‎Atlas Shrugged)
چوپان خوب )۲۰۰۶) (‎The Good Shepherd)
آقا و خانم اسمیت )۲۰۰۵) (‎Mr. & Mrs. Smith)
اسکندر )۲۰۰۴) (‎Alexander)
کاپیتان اسکای و دنیای فردا )۲۰۰۴) (‎Sky Captain and the World of Tomorrow)
داستان کوسه (کارتون) )۲۰۰۴) (‎Shark Tale)
گرفتن زندگی‌ )۲۰۰۴) (‎Taking Lives)
فراتر از مرزها )۲۰۰۳) (‎Beyond Borders)
لارا کرافت تامب‌رایدر: مهد حیات )۲۰۰۳) (‎Lara Croft Tomb Raider: The Cradle of Life)
زندگی یا چیزی چون آن )۲۰۰۲) (‎Life or Something Like It)
گناه واقعی )۲۰۰۱) (‎Original Sin)
لارا کرافت: سواره بر گور )۲۰۰۱) (‎Lara Croft: Tomb Raider)
رفته در شصت ثانیه )۲۰۰۰) (‎Gone in Sixty Seconds)
دختر از هم گسیخته)۱۹۹۹) (‎Girl, Interrupted)
کلکسیونر استخوان )۱۹۹۹) (‎The Bone Collector)
بازی با قلب )۱۹۹۸) (‎Playing by Heart)
آشپزخانه جهنمی )۱۹۹۸) (‎Hell's Kitchen)
جیا )۱۹۹۸) (‎Gia)
بازی مقدس )۱۹۹۷) (‎Playing God)
عشق است همه آنچه هست )۱۹۹۶) (‎Love Is All There Is)
هکرها )۱۹۹۵) (‎Hackers)
بدون مدرک )۱۹۹۵) (‎Without Evidence)




منبع : ویکی پدیا


چند عکس از آنجلینا جولی

























Thursday, November 8, 2007

INLAND EMPIRE

اینلند ایمپایر – امپراطوری درون – INLAND EMPIRE
نویسنده ، تدوین گر ، فیلم بردار و کارگردان: دیوید لینچ
بازیگران: لورا درن در نقش نیکی گریس – سوزان بلو
جاستین ترو در نقش دون بارک – بیلی ساید
جرمی آیرنز در نقش کینگزلی استیوارت
هری دین استنتن در نقش فردی هاوارد
ایان آبرکرامبی در نقش هنری پیشخدمت
پیتر جی لوکاس در نقش پیو ترک کرول
بلینا لوگن در نقش لیندا
یان هنچ در نقش یانک

محصول 2006 فرانسه ، لهستان ، آمریکا
زمان فیلم: 197 دقیقه
موضوع فیلم: یک ستاره زن هالیوود به نام نیکی گریس قرار است در نقشی که بزرگترین و مهم ترین نقش در کارنامه حرفه ای اش خواهد بود و انتظار می رود که او را به نقطه اوج حرفه ای اش برساند ، بازی کند .پیش از اینکه کار فیلم برداری شروع شود ، پیرزن مرموزی که ادعا ی کند همسایه جدید نیکی است به خانه او می آید و حرفهای عجیب و راز آمیزی به او می زند که تا حدی باعث وحشت نیکی می شود . کار شروع می شود و به زودی نیکی و بازیگر مرد اول فیلم ، دون بارک ، متوجه می شوند که این فیلم در واقع بازسازی داستان فیلمی لهستانی است که به دلیل کشته شدن دو بازیگر اصلی اش نا تمام مانده است ...

Monday, November 5, 2007

فیلم AMERICAN BEAUTY

فیلم زیبای آمریکایی

فکر می کنم همه این فیلم رو دیده باشند و اون رو می شناسن. من همیشه فکر می کردم که این فیلم باید یه فیلم پورنو و صکص باشه. چند وقت پیش به صورت خیلی اتفاقی این فیلم رو دیدم . واقعا جالب بود . از اون فیلمهای با مفهومی بود که باهاش حال کردم. دنبال نقد این فیلم گشتم. یه سری نقد در موردش خوندم اینجا نمیخوام اونا رو تکرار کنم. من فقط نظر خودم رو می نویسم. بیشتر نقد هایی که خوندم سعی داشتند به نوعی جامعه آمریکا رو زیر سوال ببرن. اما به نظر من فیلم ابعاد روانشناختی وسیع تری رو در بر می گیره. فیلم می خواد بگه که بیشتر آدمها اونی نیستن که نشون میدن.همین هم باعث میشه که از زندگی شون لذت نبرن. ظاهر سازی مشکل خیلی از انسانهاست. وقتی لستر برنهام (شخصیت اول فیلم) می گه که« احساس می کنم چیزی رو گم کردم » در واقع خودش رو گم کرده بود.بعد از ازدواج همسرش این رو بهش تحمیل کرده بود و در اثر یک اتفاق دوباره خودش رو پیدا می کنه.
به نظرم فیلم حاوی یه پیام قویه و اون اینه که «ارزشهایتان را زندگی کنید». تنها در این صورت به زیبایی زندگی پی خواهید برد.دقیقاً مثل وقتی که لستر خودش رو از قید وبند زندگی ای که دوست نداشت رها میکنه. استعفا میده ، یه کار بی مسئولیت انتخاب میکنه، ماشین آرزوهاشو که یه مدل قدیمیه می خره و شروع می کنه به لذت بردن از زندگی. وقتی دوباره زیبایی زندگی رو پیدا میکنه دیگه هدفش آنجلا و کام گرفتن از اون نیست ، هر چند باعث تمام این تغییرات در ابتدا آنجلا بود.
آنجلا دختری که احساس تکراری بودن و معمولی بودن می کنه ، واسه همین با کارهاش سعی داره نشون بده ( هم به دیگران و هم به خودش) که تکراری و معمولی نیست هر چند در عمق ضمیر خودش به چیز دیگه ای معتقده. کارهای اون و کارولین(همسر لستر)، من رو یاد این جمله شکسپیر میندازه که : آدمها تو زندگی دنبال چیزهایی هستند که ندارند.
اما دو مرد هم جنس باز (جیم و جی) ، اونها تو این فیلم خوشبخت نشون داده شدن. برای اینکه خودشون رو شناختن و دنبال اون چیزی رفتن که واقعا دوست داشتن. برعکس پدر ریکی که هر چند تمایلات همجنس بازانه داره اما در ظاهر به شدت هم جنس بازی رو رد می کنه و تاکید می کنه که : من از هم جنس بازها حالم به هم می خوره. در فیلم اون هم خودش رو گم کرده بود.
یه سوال: اگر زندگی کردن با ارزشهای درونی خودمون و اینکه دنبال کارهایی بریم که باهاشون حال می کنیم باعث میشه که لذت و زیبایی زندگی رو درک کنیم ، پس چرا اکثر ما این کار رو نمی کنیم؟

Sunday, November 4, 2007

SPIDER-MAN III



مرد عنکبوتی3 ( spider man 3)

کارگردان: سام ریمی

بازیگران: توبی مگوایر (پیتر پارکر – مرد عنکبوتی ) ، کریستین دانست(مری جین واتسون) ، جیمز فرانکو (هری آزبورن – گابلین )، تامس هیدن چرچ ( فلینت مارکو – سند من) ، تافر گریس (ادی بروک – ونوم )، برایس دالاس هاوارد ( گوون استیسی) ، رزمری هریس( مری پارکر) ، جیمز کرامول ( سروان استیسی) ،

مدت فیلم: 2 ساعت و 20 دقیقه

ژانر: اکشن ، ماجرایی ، تخیلی ، مهیج

محصول 2007 آمریکا

داستان فیلم:
پیتر پارکر بالاخره موفق می شود تا تعادلی میان رابطه اش با مری جین و مسئولیتهای قهرمان افسانه ای یعنی مرد عنکبوتی ایجاد کند . در این میان ناگهان حادثه ای این آرامش را بر هم میزند . تبهکاری خطرناک به نام فلینت مارکو از زندان می گریزد و هنگام فرار ناخواسته تحت تابش اشعه های قوی قرار می گیرد و این حادثه باعث می شود تا او تبدیل به هیولایی شنی شود و شروع به تبهکاری در شهر کند. وقتی پیتر متوجه رابطه میان فلینت مارکو و قتل عمو بن می شود به سراغ او می رود، اما اتفاق جالبی در این میان می افتد و آن این است که موجودی سیاه رنگ و ناشناخته به سراغ پارکر می رود و چهره ای جدید از مرد عنکبوتی می سازد . پیتر تبدیل به موجودی نیرومند و مغرور می شود که دیگر به فکر مردم نیست . از طرفی بی اعتنایی پارکر نسبت به مری جین موجب حسادت او شده و سبب کشیده شدن وی به سمت هری آزبورن می شود. هری نیز که گمان می کند مرد عنکبوتی در کشتن پدر او دخالت داشته ، تصمیم می گیرد از این طریق او را تحت فشار قرار دهد. هم زمان با همه این حوادث ، عکاس تازه کاری به نام ادی بروک نیز به عنوان رقیب شغلی جدید وارد روزنامه دیلی باگل میشود که پیتر پارکر ، خود را از چنگ شیء سیاه رنگ چسبناک رها کند ، اما توده سیاه رنگ به روی ادی بروک ریخته و او را تبدیل به موجودی شریر به نام ونوم می کند. ونوم و مرد شنی خیلی زود همدیگر را یافته و تصمیم به اتحاد برای حمله به مرد عکبوتی و نابودی او می گیرند. به نظر می رسد که قدرت مرد عنکبوتی برای مقابله با این دو موجود شریر کافی نیست ولی ناگهان ...

نقد فیلم:
اولین قسمت مرد عنکبوتی در سال 2002 و دومین قسمت آن در سال 2004 توسط «سام ریمی» ساخته شد. قسمت سوم این مجموعه که تا این لحظه یکی از پر فروش ترین فیلمهای سال شده نیز توسط همین کارگردان ساخته شده که سابقه قابل توجهی در کارگردانی داستانهای فانتزی ترسناک دارد.
سام ریمی متولد 1959 در شهر میشیگان است. او از سال 1977 شروع به ساخت فیلم کرد . این کارگردان صاحب نام کارس را با فیلم «جنایت» شروع کرد و بعد آثار بزرگ دیگری خلق کرد تا اینکه با فیلم « The Evil Dead» در سال 1981 به شهرت رسید. متفاوت بودن کارهای ریمی و توجه او به عناصر فانتزی سبب شدند تا فیلم های او از دیگر آثار تولید شده در این دهه و دهه بعد متمایز شوند.
با مورد توجه قرار گرفتن فیلمهای ریمی ، او برای ساخت پروژه های جدید به بودجه های بیش تر و بهتری دست یافت و سرانجام مرد عنکبوتی 3 را با اودجه ای معادل 258 میلیون دلار (پرهزینه ترین فیلم تاریخ سینمای آمریکا تا این لحظه ) ساخت. او تصمیم گرفته تا به حیطه فانتزی بیشتر بپردازد و حاصل آن سه گانه پر خرج مرد عنکبوتی بوده که بار دیگر نام او را به عنوان یکی از خالقان پولساز هالیوودی بر سر زبانها انداخته است. جذابیت این آثار آنقدر زیاد است که ریمی را وادار کرده از همان قسمت اول این سه گانه ، کشش های دراماتیکی خلق کند و به شخصیتهای نه چندان پیچیده اثرش ابعادی دیگر ببخشد. جدال «هری آزبورن» و «پیتر پارکر» که از اولین قسمت آغاز شده و تا آخرین بخش قصه ادامه می یابد ، «مری جین واتسون» که یکی از شخصیتهایی است که در هر سه قسمت نقش اساسی ایفا می کند.
مرد عنکبوتی 3 تمامی خواسته های تماشاگران مثل هیجان داشتن رومانس و اکشن بودن را در کنار فیلمنامه و کارگردانی دقیق و جلوه های ویژه بسیار گران قیمت خود به خوبی پاسخ میدهد.
منبع: نقد سینما

Friday, November 2, 2007

Pirates of the Caribbean: At World's End



دزدان دریایی کارایب: در پایان دنیا ( Pirates of the Caribbean: At World's End )


کارگردان:گور وربینسکی

بازیگران: جانی دپ (جک اسپارو) ، جفری راش ( باربوسا)، اورلاندو بلوم (ویل ترنر) ، کایرا نایتلی (الیزابت سوان) ، جک داونپورت ( نورینگتون) ، جاناتان پرایس ( فرماندار ودربی سوان) ، استلان اسکار سگارد( بیل ترنر) ، چاو یو نفت(ناخدا سائوفنگ) ، بیل نایگی (دیوی جونز) ، تام هولاندر (لرد کاتلر بکت)

مدت فیلم : 165 دقیقه

محصول 2007 آمریکا

داستان فیلم:

ویل ترنر و الیزابت سوان با ناخدا باربوسا متحد می شوند تا در تلاشی بسیار سخت ، کاپیتان جک اسپارو را از وام ویوی جونز نجات دهند. این در حالی است که لرد کاتلربکت که کشتی ارواح را در اختیار گرفته و تحت کنترل کمپانی هند شرقی است ، قصد دارد فرمانروایی دریاها را از آن خود کند. در این حال ناخدا باربوسا ، الیزابت سوان ، ویل ترنر و کاپیتان جک اسپارو قصد مقابله با آنها را دارند . این دریانوردان باید از میان آبهای خشمگین و خیانت افراد خود جان سالم به در برده ، راه خود را به سوی دریای پر از رمز و راز سنگاپور باز کرده و با دزد دریایی چینی به نام سائو فنگ مقابله کنند . اکنون در انتهای دنیا نه تنها زندگی و آینده خود آنها بلکه آینده جهان نیز به نتیجه این نبرد بستگی دارد ...

نقد فیلم:

طی سه قسمت از این فیلم پر هزینه و پولساز، «جانی دپ» در نقش «کاپیتان جک اسپارو» تبدیل به یکی از محبوب ترین شخصیتهای سینمایی دنیا شد و به نظر می رسد که این فیلم نقطه پایان این سه گانه پرخرج باشد.

«دزدان دریایی کاراییب»محصول دورانی است که کمپانی های فیلمسازی برای تضمین موفقیت چنین سریالهایی ،هر بار بیش تر از قسمت پیشین ، از نظر مالی و هنری و روی آ«ها سرمایه گذاری می کنند ، به طوری که امسال برای چنین فیلمهایی ( شرک، دزدان دریایی کارائیب، مرد عنکبوتی ، جیسون بورن) سال سرنوشت است. دومین قسمت ماجراهای جک اسپارو با برخوردی نه چندان خوب از سوی منتقدان روبرو شد ،ولی این برخورد نتوانست مانع موفقیت مالی آن شود . اما نمایش قسمت فعلی با فاصله کوتاهی از آغاز اکران «مرد عنکبوتی 3» نوعی مبارزه طلبی است که به زودی نتیجه آن تعیین خواهد شد.

برای ساخت قسمت سوم این فیلم حدود 200 میلیون ولار هزینه شد. البته نسخه ای که اکنون به نمایش درآمده بسیار کوتاه شده ، چون مدت نمایش نسخه اولیه آن بیش از سه ساعت بود. قسمت سوم مجموعه ، دورانی را به عنوان پس زمینه داستان خود برگزیده که طی آن امپراطوری بریتانیای کبیر تصمیم به کندن ریشه دزدان دریایی از پهنه آبها گرفته بود و موفق نیز شد ، اما نویسندگان فیلم که قطب مثبت ماجرای خود را در میان دزدان دریایی جستجو می کنند ، بدیهی است که خواستار نابودی آنان نباشند.از این رو همه دزدان دریایی به ظاهر قانون شکن را در برابر مردی قرار می دهند که چکیده استعمار، غرور و بد کاری است ، یعنی «کاتلر بکت» نماینده امپراطوری و کمپانی هند شرقی که در زشت خویی و پیمان شکنی درست دزدان دریایی را نیز از پشت بسته است. پس فرجام کار از ابتدا روشن است.دزدان دریایی در این قصه پیروز میدان هستند و قهرمانان ما در نبردی با شکوه و تماشایی ، لرد بکت و کمپانی هند شرقی را شکست می دهند.

دو قسمت قبلی بیشتر به دلیل جو کمدی خود مورد توجه قرار گرفت اما قیمت فعلی حال و هوایی اندکی جدی تر دارد . این بار وجوه رازآمیز فیلم برجسته تر شده و حتی صحنه های اکشن نیز به گونه ای تحت الشعاع آن قرار گرفته اند. هدف نویسنده و کارگردان مجموعه در قسمت سوم ، این بوده که تمامی شخصیتهایی که در دو قسمت پیشین یه تماشاگر شناسانده شده بودند در این قسمت سرانجامی مشخص پیدا کنند . در این قسمت به شخصیتهای جم اسپارو و ناخدا باربوسا خیلی خوب پرداخته شده است. الیزابت و بیل نیز در صحنه ی اوج داستان با همدیگر ازدواج می کنند . «کایرا نایتلی» در نقش زنی قدرتمند با توانایی هر چه تمام تر ظاهر می شود و «تیا دالما» دیگر شخصیت زن ماجرا نیز که در دو قسمت پیشین در پس زمینه قرار داشت نقش کلیدی پیدا می کند.

Thursday, November 1, 2007

Ocean's Thirteen














معرفی فیلم سیزده یار اوشن(Ocean's Thirteen)
کارگردان: استیون سادربرگ


نویسندگان: برایان کاپلمن و دیوید لوین


بازیگران: آل پاچینو (ویلی بنک) ، جورج کلونی (دنی اوشن)، براد پیت (راستی رایان) ، مت دیمن (لینوس کالدول / لنی پپریج) ، مایکل منتل (دکتر استن) ، الویت گولد (روبن تیشکاف) ، اندی گارسیا (تری بندیکت)


مدت فیلم : 116 دقیقه


ژانر: مهیج ، جنایی، کمدی،


محصول 2007 آمریکا


داستان فیلم : در این سری از مجموعه اوشن ، دنی اوشن و گروهش می خواهند به سراغ یکی دیگر از بی رحم ترین قمارخانه داران دنیا به نام ویلی بنک ، که سر یکی از دوستانشان را کلاه گذاشته است ، بروند.آنها برای پیروزی در این نبرد به چیزی فراتر از شانس نیاز دارند. ویلی بنک هرگز فکر نمی کرد که این کار او باعث شود که اوشن و گروهش قصد مقابله و نابودی وی را داشته باشند. دنی اوشن بار دیگر گروه را دور هم جمع می کند تا انتقام دوستشان ،روبن تیشکاف را از بنک بگیرند، ولی برای این کار نیاز به نفر سیزدهمی هم هست و او کسی نیست جز تری بندیکت. نقشه آنها خیلی استادانه و با جزئیات طراحی شده بود و در عین حال بسیار خطرناک و دور از واقعیت می نماید، اما هیچ چیز نمی تواند سد راه آنها شود ، به خصوص که این بار به یکی از خود آنها تعرض شده ...


نقد فیلم: این فیلم سومین قسمت از ماجراهای گانگسترهای خوش تیپ گروه «اوشن» است. در قسمت اول این مجموعه یعنی «یازده اوشن» (Ocean's Eleven) ، «جورج کلونی» در نقش «دنی اوشن» و «براد پیت»در نقش «راستی رایان» ، گروهی را ترتیب دادند برای دستبرد زدن به سه کازینو در لاس وگاس که توسط «اندی گارسیا» در نقش «تری بندیکت» اداره می شد. اما در قسمت دوم این مجموعه یک نفر به این گروه یازده نفره اضافه می شود و گروه یازده نفری اوشن دوازده نفر می شود(Ocean's Twelve). در این قسمت از یک طرف به ماجرای انتقام بندیکت پرداخته شده و از طرف دیگر ، و از طرف دیگر ماجرای عاشقانه راستی با یک مامور اینترپل و همچنین مارجرای یک سرقت پیچیده به گونه ای ماهرانه بیان شده است. و اما در قسمت سوم از این ماجرا ، بندیکت نیز به این دوازده نفر اضافه می پیوندد و ماجرایی دیگر رقم می خورد.


به وضوح می توان دید سهم عمده ی موفقیت این فیلم ، علاوه بر حضور چهره های مشهور سینما، به دلیل حضور کارگزدان معروف سوئدی تبار یعنی «استیون سادربرگ» است. وی در سال 1963 در آتلانتا به دنیا آمد . معروفیت او از سالهای 1980 بع بعد آغاز شد. از جمله فیلمهایش «کافکا» ، «خارج از دید» است. فیلمهای اخیرش مانند «قاچاق»، سه قسمت «ماجاهای اوشن» ، «آلمانی خوب» می باشنند.سادربرگ جوایز بسایر زیادی برای فیلمهایش دریافت کرده است . او در کنار فیلمهای مستقل و تجربی سالهای اخیر ، فیلمهای خوش ساخت تجاری نیز روانه بازار کرده است. «سیزده یار اوشن» یکی از آن نمونه های سینمای مردم پسند است که در هفته اول نمایش خود ، بیش از سی و شش میلیون دلار فروش داشته و یقیناً نبدیل به یکی از فیلمهای پر فروش امسال خواهد شد. این اتفاق همچون قسمت های قبلی ، نه فقط در سایه روایت بی عیب و نقص سادربرگ ، بلکه به علت حضور بازیگران بزرگی چون جورج کلونی ، براد پیت، اندی گارسیا و ... رخ خواهد داد که در این قسمت نامی جذاب چون «آل پاچینو» نیز در کنارشان قرار گرفته است.


The Changeling
ماه مارس گذشته منابع سينمايي خبر ساخت فيلم جديد کلينت ايستوود را منتشر کردند. اما چيزي در باره بازيگران و موضوع آن ننوشتند. فيلم جديد آنجلينا جولي، اين بار به کارگرداني کلينت ايستوود
فيلم درام The Changeling تازه ترين کار کلينت ايستوود، به عنوان کارگردان، که توسط کمپاني يونيورسال پيکچرز توليد مي شود؛ بر اساس داستاني واقعي در لس آنجلس دهه 20ميلادي شکل گرفته است و در آن آنجلينا جولي و جان مالکوويچ بازي دارند.
ماه مارس گذشته منابع سينمايي خبر ساخت فيلم جديد کلينت ايستوود را منتشر کردند. اما چيزي در باره بازيگران و موضوع آن ننوشتند.
اما اکنون «هاليوود رپورتر» خبر داده است که آنجلينا جولي در فيلم تازه کلينت ايستوود نقش مادري را ايفا خواهد کرد که پسر ربوده شده اش، توسط پليس به او بازگردانده مي شود، اما وي مدعي است که کودک، فرزند وي نيست.
پليس، مادر را فردي رواني مي پندارد اما سپس پي مي برد که کودک واقعي زن، قرباني جنايات زنجيره اي يک تبهکار شده است.
پي گيري زن موجب مي گردد که شهردار و رئيس پليس از مسئوليت هاي خود برکنار شوند و تغييراتي در قانون گذاري آمريکا در مورد بيماري هاي روحي صورت گيرد.
آنجلينا جولي که در دو فيلم اخير خود، «چوپان خوب» (2006) ساخته رابرت دونيرو و « يک قلب قدرتمند» (2007) ساخته مايکل وينتر باتم، علاقه خود را به بازي در درام هاي اجتماعي – سياسي نشان داده، با بازي در اين فيلم جديد، اين گرايش را ادامه مي دهد.
در فيلم جديد کلينت ايستوود، جان مالکوويچ نقش يک کشيش را بازي مي کند و کولم فئور، بازيگر کانادايي در نقش رئيس پليس ظاهر خواهد شد.
از ديگر بازيگران اين فيلم مي توان از جفري دونووان، بازيگر تلويزيون و سينما و همچنين امي ريان، بازيگر جوان نام برد.
کلينت ايستوود 77ساله تا کنون4 اسکار بهترين کارگرداني و بهترين فيلم را براي فيلم هاي «نابخشوده» (1992) و «دختر ميليون دلاري» (2005) به دست آورده و شش بار نيز نامزد دريافت اسکار بهترين بازيگر و بهترين فيلمساز بوده است.
ايستوود شش بار نيز جايزه گلدن گلوب را دريافت کرده است.

Monday, October 29, 2007

NEXT



فیلم NEXT


فیلم «بعدی» (NEXT) كار جدید نیكولاس كیج


«بعدی» (یا به روایتی «آینده») فیلم جدید نیكولاس كیج كه كاری از ژانر علمی- تخیلی و با بار «تریلر» (دلهره آور) است، از فیلم های توجه برانگیز سینمای دنیا در یك ماه اخیر بوده است و در نتیجه باید پرسید خط و ربط آن از كجا می آید و زیرساخت های آن چیست. ابتدا لازم است بدانید «بعدی» (Next) براساس داستانی كوتاه از یكی از استادان ادبیات علمی- تخیلی یعنی فیلیپ كی دیك (كه چند سال پیش درگذشت) ساخته شده و جالب ترین نكته آن، تشریح زندگی مردی است كه می تواند آینده كوتاه مدت خود را ببیند و همه نتیجه و محصول اقدامات خود را دریابد و از قبل متوجه آن شود. همین مسأله می تواند نوعی ابهام و دلهره را به قصه ببخشد و بیننده ها را دچاراضطرابی كند كه حتی فكر كردن به این موضوع نیز برای ایجاد آن كافی نشان می دهد. موضوع دوم، به كارگیری نیكولاس كیج برای ایفای نقش این مرد آینده بین است. خصلت منحصر به فرد این بازیگر این است كه می تواند كاری كند حتی در برخی فیلم های بد ویژگی های مثبت حاكم شود و نقاط قوت بازیگری خود را حتی در چنین فیلم هایی نیز جلوه گر سازد. یك بازیگر خاص دیگر نیز در این فیلم حضور دارد كه توانسته است كیفیت به ظاهر متوسط فیلم را ارتقا بخشد و او جولی ین مور است. او نقش یك مأمور پلیس را ایفا می كند كه باید سر از آینده بینی های كاراكتر كیج درآورد و محصولات و پیامدهای چنان خصلتی را مهاركند. جسیكا بیل نیز در این فیلم، كاراكتری به نام كندی است كه به كارهای جاسوسی می پردازد و حضورش بر ابهام ها وترس های موجود در این تریلر می افزاید و سرانجام باید به لی تاماهوری در مقام كارگردان اشاره كرد كه خصوصیات بارز او در مقام یك فیلمساز هیجان دهنده به تم ها و ماجراهایی از این دست، همیشه زبانزد بوده است و این خصلت را پیش تر در یكی از فیلم های جیمزباند («یك روز دیگر بمیر») به نمایش نهاده بود. پیتر فالك كه پیر شده، دیگر بازیگر این فیلم است، اما نقشی كوتاه را به او سپرده اند و توماس كرچمن آلمانی نیز در هیأت منفی ترین كاراكتر قصه و آدم بدی كه می كوشد یك بمب اتمی ساخت روسیه را در لس آنجلس منفجر كند، حضوری قابل قبول در فیلم دارد. مسأله اینجاست كه بر طبق قصه كاراكتر كیج می تواند آن چه را كه این تبهكار و همتاهای او در دست اقدام دارند، ببیند و متوجه شود كه بر اثر اقدامات آنها چه اتفاقاتی در راه است و كاراكتر مور با تعقیب او و زیر نظر گرفتنش به واقع به تبهكاران دست خواهد یافت. انفجار بزرگ چه زمانی روی می دهد؟ این چیزی است كه كیج می تواند بگوید و اعلام دارد و برای بینندگان نیز مهم و جذاب است كه جواب این سؤال را بدانند. با این حال، «بعدی» فقط یك نمونه مبهم وناكامل از همكاری عناصر نامدار برای خلق هیجانی است كه هالیوود برای ادامه راه خود و بقای اقتصادی اش به آن نیازمند است، بدون این كه به چند وچون آن اعتقاد داشته باشد و علاقه ای حقیقی به موضوع نشان بدهد. این كه اصل قصه فیلیپ كی دیك، جذاب است، كمتر مورد تردید قرار می گیرد، اما فیلمی كه براساس قصه او ساخته شده، همانی نیست كه می توانست باشد واین را باید از همان گروهی پرسید كه نامشان آمد و كار فوق را تحویل جامعه سینما داده اند. یكی از كسانی كه در این امر دخیل بوده و نامش از قلم افتاد گری گولدمن است. او در مقام مدیر اجرایی فیلم، سابقه ساخت دیگر كارهای علمی- تخیلی فیلیپ كی. دیك مانند «فراخوانی كامل» (۱۹۹۰) و «گزارش اقلیت» (۲۰۰۲) را نیز دارد، اما مشكل او این است كه با همكاری تاماهوری این بار اصل داستان دیك را به شكلی درآورده كه فاقد تمامی عناصر اولیه جذابیت بخش به آن است. اصل قصه ای كه فیلمسازان به آن رجوع كرده اند، داستانی است به نام «مرد طلایی» ولی آن چه به نام سناریو روی كاغذ رفته و به وسیله تاماهوری ودستیاران وی به فیلم كنونی برگردانده شده، عناصر ناب خود را در میان راه گم كرده و تنها سفری گنگ و مبهم را به فردا نشان می دهد و حتی حضور و بازی كیج كه پیش تر هم به آن اشاره كردیم، هر چند به خودی خود برای این بازیگر یك نقطه قوت است، فیلم را به مدارجی نمی رساند كه انتظار و توقع آن می رفته است. نخستین خصلت و لازمه ای كه به داستان های دیك جذابیت بخشیده و حتی پس از مرگ او نیز به كارهای او و به خود وی احترام واعتبار ارزانی داشته و باید در اقتباس های سینمایی آن نیز رعایت و اجرا شود، ترس های موهوم و جذابیت های گنگ و ایجاد این ترس و سؤالی است كه سرنوشت بشر به كدام سو می رود؟ در بیشتر داستان های دیك این مسأله را حس می كنید و پیوسته از خود می پرسید كه آیا دنیا همان قدر تیره و مرموز و متكی بر معادلات ناشناخته و ترس آفرین است كه كلمات و تصاویر وی در ذهن ها ایجاد می كند؟ سازندگان «بعدی» از انتقاد كامل این ترس و از مطرح كردن شایسته این سؤال بازمانده اند. این داستان دیك، مثل بیشتر كارهای او به آینده تعلق دارد. ما كاراكتر مركزی كریس جانسون (كیج) را پیش رو داریم و او همانی است كه می تواند آینده را ببیند، اما در مقام توضیح بیشتر باید بگوییم كه فقط تا دو دقیقه بعد در چارچوب دید و در كادر آینده نگری او قرار می گیرد. با این حال همین نیز كافی است تا او با عنوان یك جادوگر و مجری نمایش های ماوراالطبیعه در این كلوب و آن كلوب به كار بپردازد و ارتزاق كند و مردم بیشتر به چشم یك نمایشگر سیرك و شعبده باز به او نگاه كنند و نه مردی كه صاحب خصلت های فوق العاده است. این ایده را كه كاراكتر كریس جانسون در فیلم تاماهوری یك جادوگر و شعبده باز باشد، به وسیله خود كیج به داستان دیك ضمیمه و اضافه شده و چیزی بیشتر و فراتر از داستان اوری ژینال دیك و یك واریاسون كوچك بر روی آن است. كیج بر این باور است كه با افزودن این وجه اضافی به كاراكتر جانسون، او تبدیل به كسی شده كه قابلیت های خود را مخصوصاً پنهان نگه می دارد تا مردم او را صاحب قدرت ماوراءالطبیعه نینگارند و در نتیجه زندگی راحت تری داشته باشد. این كه بر اثر سلسله اتفاقاتی پلیس و مأمور ارشد آن (كاراكتر «مور») سر از این قضیه درمی آورند و به تعقیب او می پردازند تا تبهكاران را مهار و سركوب كنند، عین بداقبالی اوست. با وجود این تاماهوری به دقت توضیح نمی دهد كه این پلیس (با نام كالی فریس یا همان جولی ین مور( از چه طریق از موضوع فوق و توانایی غیرمعمول جانسون مطلع شده است. قصه پردازان این را هم نمی گویند كه پلیس ها از چه طریق فهمیده اند كه تبهكاران و بمب سازان در لس آنجلس مستقر شده اند و اگر قصد نابودسازی دنیا را دارند، انگیزه و دلیل كارشان چیست. بنابراین بیننده هم نباید این را از خود بپرسد و مجبور است همسو و همراه با كاراكتر كیج به دل زمان سفر كند و حوادثی را ببیند كه برخی از آنها توجیه نشده اند و آدم هایی را نظاره كند كه چیزهایی را می دانند كه نباید بدانند و حتی در داستان های كاملاً غیرعادی فیلیپ كی دیك نیز نمی توان توجیهی را بر آن یافت و نظایر آن را زیاد یافت. كاراكتر جسیكا بیل همانی است كه كریس جانسون از مدتی قبل از آن در آینده نگری هایش مشاهده كرده و معتقد است كه كلیدی برای آینده و حل مشكلات محسوب می شود، اما حرف ها و دیالوگ های میان آنان، بیشتر بر ابهام های موجود می افزاید. كاراكتر مور نیز به سبب سؤال های پیرامون او، تبدیل به غولی نمی شودكه در داستان دیك توصیف شده است و اگر از شخص كیج تعریف كردیم باید بی درنگ یادآور شویم كه سفرهای قبلی او به ژانر علمی - تخیلی (و توأم با اكشن) و بویژه Face.off بهتر و موفق تر از این یكی بوده اند. در نهایت «بعدی» این فیلم ۹۸ دقیقه ای كمپانی پارامونت، پلی است میان تریلرهای خوب و كارهای جذاب- Science Fiction كه چون خط ارتباطی، رابطه ای قوی و مستدل را میان این دو «سبك ذاتاً مرتبط» برقرار نمی كند و داستان پردازی اش كم قوام تر از قصه سازی های جذاب دیك است، چرا كه به هدف نمی زند و به مقصود نمی رسد و هرچند اتلاف وقت مطلق نیست اما فیلمی است كه ندیدنش افسوسی بزرگ را به جای نمی گذارد.


ترجمه: وصال روحانی روزنامه ایران